مهمونی خدای مهربون هم شروع شد
ســـــــــلام نازنینم، حـــــــــالت خوبه جیگر مامان و بابا الهی من فدات بشم این روزا دیگه کم کم دارم حرکاتت رو حس میکنم خیلی برامون عزیزی ،مــــــــــامـــــــــانی قربونت برم مــــــــــاه مهمونی خدا هم شروع شده و من و شما توفیق این مهمونی پربرکت رو از دست دادیم و نمیتونیم روزه بگیریم ولی اشکال نداره انشالله سالهای آینده.... دیشب هم افطار خونه باباجون و مامان جونت دعوت بودیم و غذا هم خورش سبزی (عشق من توی غذاها)بود که واقعا عالی و جاافتاده بود، خیلی هم خوش گذشت بابام میگفت سال دیگه همچین روزایی نی نی تون این وسط نش...